خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مصرف کردن
[فعل]
consommer
/kɔ̃sɔme/
فعل گذرا
[گذشته کامل: consommé]
[حالت وصفی: consommant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
مصرف کردن
1.Ma petite voiture ne consomme pas beaucoup d'essence.
1. خودروی کوچکم سوخت زیادی مصرف نمیکند.
2.Ne permettez pas aux employés de consommer de l'alcool ou des drogues au travail.
2. سر کار به کارمندان اجازه مصرف الکل یا مواد مخدر را ندهید.
تصاویر
کلمات نزدیک
consommation de masse
consommation
consommateur
consommable
consolider
consommé
consonance
consonantique
consonne
consortium
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان