Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . اعتراض کردن
[فعل]
contester
/kɔ̃tɛste/
فعل گذرا
[گذشته کامل: contesté]
[حالت وصفی: contestant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اعتراض کردن
زیر سوال بردن، رد کردن
1.L'accusé a fait appel pour contester la décision du tribunal.
1. متهم برای اعتراض به تصمیم دادگاه خواستار (دادگاه) تجدید نظر شد.
2.L'opposition a contesté les résultats des élections.
2. حزب مخالف به نتایج انتخابات اعتراض کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
conteste
contestation
contestataire
contestable
conter fleurette
contesté
conteur
contexte
contextuel
contigu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان