1 . متناقض
[صفت]

contradictoire

/kɔ̃tʀadiktwaʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: contradictoire] [جمع مونث: contradictoires] [جمع مذکر: contradictoires]

1 متناقض متضاد

  • 1.J'ai entendu deux avis contradictoires.
    1. من دو نظر متضاد شنیدم.
  • 2.Les deux témoins ont donné des témoignages contradictoires.
    2. دو شاهد شهادت‌های متناقضی دادند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان