1 . در مقابل 2 . مخالف 3 . عیب
[حرف اضافه]

contre

/kɔ̃tʀ/

1 در مقابل در برابر، علیه، ضدِ

contre un mur/une situation...
در مقابل دیواری/موقعیتی...
  • 1. Il faut une nouvelle stratégie nationale contre la violence.
    1. یک استراتژی ملی جدیدی در مقابل خشونت لازم است.
  • 2. Taisez-vous et restez contre le mur.
    2. ساکت باشید و مقابل دیوار بمانید.
une crème contre les effets du soleil
کرمی ضد اثرات آفتاب [کرم ضد آفتاب]
échanger quelque chose contre quelque chose
چیزی را در برابر [با] چیزی عوض کردن
  • J’ai échangé mon dictionnaire contre un paquet de cigarettes.
    فرهنگ لغتم را با یک پاکت سیگار عوض کردم.
[قید]

contre

/kɔ̃tʀ/
غیرقابل مقایسه

2 مخالف

مترادف و متضاد désaccord en faveur de pour
être pour ou contre (quelque chose)
موافق یا مخالف (چیزی) بودن
  • 1. Je lui ai demandé : il est contre
    1. من از او پرسیدم. او مخالف است.
  • 2. Tu es pour ou contre ce projet ?
    2. موافق این پروژه‌اید یا مخالفش؟
  • 3. Vous êtes pour ou contre ? Je suis contre !
    3. شما موافق هستید یا مخالف؟ من مخالف هستم.
[اسم]

le contre

/kɔ̃tʀ/
قابل شمارش مذکر

3 عیب کاستی، بدی

مترادف و متضاد désavantage pour
  • 1.Il y a du pour et du contre.
    1. معایب و محاسنی وجود دارد.
peser le pour et le contre
معایب و مزایای چیزی را سنجیدن
  • Il faut peser le pour et le contre.
    باید عیب و حسن را سنجید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان