خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در مقابل
2 . مخالف
3 . عیب
[حرف اضافه]
contre
/kɔ̃tʀ/
1
در مقابل
در برابر، علیه، ضدِ
contre un mur/une situation...
در مقابل دیواری/موقعیتی...
1. Il faut une nouvelle stratégie nationale contre la violence.
1. یک استراتژی ملی جدیدی در مقابل خشونت لازم است.
2. Taisez-vous et restez contre le mur.
2. ساکت باشید و مقابل دیوار بمانید.
une crème contre les effets du soleil
کرمی ضد اثرات آفتاب [کرم ضد آفتاب]
échanger quelque chose contre quelque chose
چیزی را در برابر [با] چیزی عوض کردن
J’ai échangé mon dictionnaire contre un paquet de cigarettes.
فرهنگ لغتم را با یک پاکت سیگار عوض کردم.
[قید]
contre
/kɔ̃tʀ/
غیرقابل مقایسه
2
مخالف
مترادف و متضاد
désaccord
en faveur de
pour
être pour ou contre (quelque chose)
موافق یا مخالف (چیزی) بودن
1. Je lui ai demandé : il est contre
1. من از او پرسیدم. او مخالف است.
2. Tu es pour ou contre ce projet ?
2. موافق این پروژهاید یا مخالفش؟
3. Vous êtes pour ou contre ? Je suis contre !
3. شما موافق هستید یا مخالف؟ من مخالف هستم.
[اسم]
le contre
/kɔ̃tʀ/
قابل شمارش
مذکر
3
عیب
کاستی، بدی
مترادف و متضاد
désavantage
pour
1.Il y a du pour et du contre.
1. معایب و محاسنی وجود دارد.
peser le pour et le contre
معایب و مزایای چیزی را سنجیدن
Il faut peser le pour et le contre.
باید عیب و حسن را سنجید.
تصاویر
کلمات نزدیک
contravention
contrat-type
contrat
contrasté
contraster
contre-accusation
contre-allée
contre-attaquer
contre-courant
contre-culture
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان