خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کتشلوار
2 . لباس
[اسم]
le costume
/kɔstym/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: costumes]
1
کتشلوار
1.J'ai déjà vu cet homme au costume noir.
1. من قبلاً این مرد با کتشلوار مشکی را دیدهام.
2.Votre costume est vraiment parfait.
2. کتشلوارتان واقعاً حرف ندارد.
mettre/porter...un costume
کتشلواری پوشیدن
Tu devrais mettre un costume et une cravate pour l’entretien.
برای مصاحبه باید یک کتشلوار و کراوات بپوشی.
2
لباس
1.Ce costume de clown est coloré.
1. این لباس دلقک رنگارنگ است.
2.Pour le carnaval, Antoine portait un costume de magicien.
2. برای کارناوال، "آنتوان" یک لباس جادوگر پوشیده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
costaud
costaricien
costa rica
cossu
cosse
costume croisé
costume trois pièces
costumer
costumier
costumé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان