خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پشت صحنه
2 . شیار
3 . دستهای پشت پرده (مجازی)
4 . گیره پرده
[اسم]
la coulisse
/kulis/
قابل شمارش
مونث
1
پشت صحنه
1.en coulisse
1. پشت صحنه
2.Les coulisses du théâtre sont interdites aux spectateurs.
2. (دیدن) پشت صحنههای تئاتر برای تماشاگران ممنوع است.
2
شیار
ریل
1.porte à coulisse
1. در ریل دار
3
دستهای پشت پرده (مجازی)
1.les coulisses du pouvoir
1. دستهای پشت پرده سیاستمداران
4
گیره پرده
1.L'électricien est dans les coulisses.
1. برقکار پشت گیره پرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
coulissant
couleuvre
couleurs secondaires
couleurs primaires
couleur
coulisseau
coulisser
coulisses
couloir
coulée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان