خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بریدگی
2 . قطعی (آب، برق)
3 . اخبار قیچی شده از روزنامه
4 . اسکناس ریز
[اسم]
la coupure
/kupyʀ/
قابل شمارش
مونث
1
بریدگی
زخم
1.La coupure est profonde et saigne beaucoup.
1. بریدگی عمیق است و بسیار خونریزی میکند.
2.Le médecin a prescrit une pommade antibiotique pour ma coupure.
2. پزشک یک پماد آنتی بیوتیک برای زخم تجویز کرده است.
2
قطعی (آب، برق)
3
اخبار قیچی شده از روزنامه
بریدهی کتاب و روزنامه و مجله
1.Coupures de journaux
1. اخبار قیچی شده از روزنامه
4
اسکناس ریز
1.Une coupure de dix euros
1. یک اسکناس ده یورویی
تصاویر
کلمات نزدیک
coupon-réponse
coupon
coupole
couplet
couple
coupé
cour
cour d'appel
cour d'assises
courage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان