خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درباری
[اسم]
le courtisan
/kuʁtizˈɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
[مونث: courtisane]
1
درباری
آدم دربار
1.Il avait la grâce et l'expérience d'un courtisan.
1. او وقار و تجربه یک درباری را داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
courtier
court-circuit
court métrage
court
coursier
courtiser
courtois
courtoisie
couru
couscous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان