خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پوشیده
2 . لوازم سفره (غذا)
[صفت]
couvert
/kuvɛʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: couverte]
[جمع مونث: couvertes]
[جمع مذکر: couverts]
1
پوشیده
(ابری)
1.Le ciel couvert annonce l'orage.
1. هوای ابری خبر از توفان می دهد.
2.Le temps couvert
2. هوای ابری [هوای گرفته]
3.Les enfants sont revenus du jardin tout couverts de boue.
3. بچهها کاملا پوشیده از گل و لای از باغ برگشتهاند.
[اسم]
le couvert
/kuvɛʀ/
قابل شمارش
مذکر
2
لوازم سفره (غذا)
1.Chéri, mets le couvert s'il te plaît.
1. عزیزم، لطفا لوازم سفره را بچین.
تصاویر
کلمات نزدیک
couvercle
couver
couvent
couturière
couturier
couverts
couverture
couverture chauffante
couverture coupe-feu
couveuse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان