خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرگ صحرایی
[اسم]
le coyote
/kɔjˈɔt/
قابل شمارش
مذکر
1
گرگ صحرایی
1.Hier soir j'ai vu un coyote devant ma maison.
1. دیشب جلوی خانه ام یک گرگ صحرایی دیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
coworking
cowboy
covoiturage
couvrir quelqu'un de fleurs
couvrir
coéquipier
coïncidence
coïncider
coït
coût
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان