خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لبنیات فروشی
[اسم]
la crèmerie
/kʀɛmʀi/
قابل شمارش
مونث
[جمع: crèmeries]
1
لبنیات فروشی
لبنیاتی
1.Ses parents possédaient une crèmerie.
1. پدر و مادرش یک لبنیات فروشی دارند.
2.Une crèmerie vient d'ouvrir juste à côté.
2. یک لبنیات فروشی به تازگی درست این بغل باز کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
crème à raser
crème solaire
crème glacée
crème fraîche
crème brûlée
crève
créance
créancier
créateur
créatif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان