خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترد
2 . رکیک
[صفت]
croustillant
/kʁustijɑ̃/
قابل مقایسه
1
ترد
خرت خرتی
1.La pâte de cette pizza est très croustillante.
1. خمیر این پیتزا خیلی ترد است.
2.Le chef a fait griller le poulet jusqu'à ce qu'il soit croustillant.
2. سرآشپز مرغ را برشته کرد تا زمانی که ترد شد.
2
رکیک
زشت، ناپسند
تصاویر
کلمات نزدیک
croupir
croupier
croupi
croupe
crouler
croustiller
croyance
croyant
croître
croûte
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان