خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (مربوط به) آشپزی
[صفت]
culinaire
/kylinɛʀ/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: culinaire]
[جمع مونث: culinaires]
[جمع مذکر: culinaires]
1
(مربوط به) آشپزی
1.Je ne vais pas en institut culinaire.
1. من به مدرسهی آشپزی نمیروم.
2.La pâtisserie est un art culinaire.
2. شیرینیپزی یک هنر (مربوط به) آشپزی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
culbuter
culbute
culasse
cul-de-sac
cul-de-jatte
culminant
culminer
culot
culotte
culotté
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان