خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لبریز شدن
2 . طغیان کردن (رود)
3 . بیش از حد (کاری را) انجام دادن
4 . سرشار بودن
[فعل]
déborder
/debɔʁdˈe/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: débordé]
[حالت وصفی: débordant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
لبریز شدن
سررفتن
le lait/l'eau/le café/la casserole... déborder
شیر/آب/قهوه/شیرجوش... سررفتن
1. La baignoire déborde, ferme le robinet.
1. وان سر رفت، شیر آب را ببند.
2. Le lait a débordé de la casserole.
2. شیر توی شیرجوش سر رفت.
2
طغیان کردن (رود)
une rivière/une mer... déborder
رودخانه/دریا... طغیان کردن
Une rivière qui déborde.
رودخانهای که طغیان میکند.
3
بیش از حد (کاری را) انجام دادن
تجاوز کردن (از)، فراتر رفتن
1.Ton rouge à lèvres déborde.
1. رژلبت را بیش از حد زدی.
déborder queluqe chose
فراتر رفتن از چیزی
1. Le débat déborde le sujet.
1. بحث از موضوع فراتر میرود.
2. Le toit déborde le mur de quelques centimètres.
2. سقف چندسانتیمتر از دیوار فراتر میرود.
4
سرشار بودن
لبریز بودن، آکنده بودن
1.Son enthousiasme déborde.
1. اشتیاقش لبریز است.
Déborder de vie/d'énergi...
از زندگی/انرژی... سرشار بودن
تصاویر
کلمات نزدیک
débordement
débordant
débonnaire
déboiser
déboisement
débordé
déboucher
débouché
débouler
déboulonner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان