خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در (چیزی را) باز کردن
2 . گرفتگی چیزی را برطرف کردن
3 . (راه) منتهی شدن
[فعل]
déboucher
/debuʃˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: débouché]
[حالت وصفی: débouchant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
در (چیزی را) باز کردن
1.Déboucher une bouteille
1. در بطری را باز کردن
2
گرفتگی چیزی را برطرف کردن
(لوله و غیره را) باز کردن، گشودن
1.Déboucher un évier
1. گرفتگی چاه را برطرف کردن
3
(راه) منتهی شدن
1.Ce chemain débouchait la porte.
1. این راه به در منتهی میشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
débordé
déborder
débordement
débordant
débonnaire
débouché
débouler
déboulonner
débourser
déboussoler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان