1 . سر از بدن (کسی) جدا کردن
[فعل]

décapiter

/dekapite/
فعل گذرا
[گذشته کامل: décapité] [حالت وصفی: décapitant] [فعل کمکی: avoir ]

1 سر از بدن (کسی) جدا کردن گردن (کسی) را زدن

  • 1.Les révolutionnaires décapitèrent le roi.
    1. انقلابیون شاه را گردن زدند.
  • 2.On doit décapiter cet criminel.
    2. ما باید سر از بدن این مجرم جدا کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان