1 . تمدد اعصاب کردن
[فعل]

se défouler

/defule/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: défoulé] [حالت وصفی: défoulant] [فعل کمکی: avoir & être ]

1 تمدد اعصاب کردن استراحت کردن

  • 1.Après cette journée de stress au boulot, j'ai besoin de me défouler.
    1. بعد از این روز پر استرس در محل‌کار، نیاز دارم که استراحت کنم.
  • 2.J'avais besoin de me défouler de temps en temps.
    2. گهگاهی نیاز داشتم که تمدد اعصاب کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان