1 . قبلاً 2 . تا به حال 3 . [همراه سوال، نشان‌دهنده عدم اطمینان و برای یادآوری] 4 . بسیار 5 . به این زودی 6 . همین الان هم
[قید]

déjà

/deʒa/
غیرقابل مقایسه

1 قبلاً از قبل

مترادف و متضاد dès maintenant seulement
déjà faire
قبلاً کاری را کردن
  • 1. J'ai déjà aperçu cet homme par ici.
    1. من قبلاً این مرد را این جا دیده‌ام.
  • 2. J'ai déjà lu ce livre ; il est très bien.
    2. من قبلاً این کتاب را خوانده‌ام، خیلی خوب است.
  • 3. J'ai déjà payé.
    3. من قبلاً پرداخت کرده‌ام.

2 تا به حال قبلاً

مترادف و متضاد auparavant précédemment
déjà faire
تا به حال [قبلاً] کاری را کردن
  • 1. As-tu déjà été en France ?
    1. تا به حال به فرانسه رفتی؟
  • 2. Il est déjà arrivé trois fois en retard ce mois-ci.
    2. او این ماه تا به حال سه بار دیر کرده‌است.

3 [همراه سوال، نشان‌دهنده عدم اطمینان و برای یادآوری]

Quel nom, déjà ?
اسمت چی بود؟ [اسمت را یک بار دیگر بگو.]
Comment s'appelle-t-elle déjà ?
اسمش چی بود؟

4 بسیار خیلی

مترادف و متضاد trop
déjà bien/pas mal...
خیلی خوب/نه چندان بد...
  • 1. Avoir un téléphone mobile, c'est déjà bien.
    1. تلفن همراه داشتن، خیلی هم خوب است.
  • 2. C’est déjà pas mal.
    2. خیلی بد هم نیست.

5 به این زودی

  • 1.C'est déjà 10 heures du soir ?
    1. به این زودی ساعت 10 شب شد؟
  • 2.Elle a déjà fini, alors que je n'en suis qu'à la moitié.
    2. او به این زودی تمام کرد، در حالی که من هنوز به نصفش هم نرسیدم.

6 همین الان هم همین حالا هم

  • 1.Je suis déjà en retard.
    1. همین الان هم دیر کرده‌ام.
  • 2.On n'a pas déjà un sou; ne gaspille pas donc.
    2. ما همین الان هم یک ریال برایمان نمانده؛ دیگر ولخرجی نکن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان