خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رویکرد
2 . مدل راه رفتن
3 . اقدام
[اسم]
la démarche
/demaʀʃ/
قابل شمارش
مونث
1
رویکرد
روند، روش
مترادف و متضاد
logique
1.Les démarches pour obtenir un visa prennent deux semaines.
1. روند گرفتن ویزا دو هفته زمان میبرد.
démarche administrative
روند اداری
Les démarches administratives m'ont pris beaucoup de temps.
روند اداری از من خیلی وقت میگیرد.
suivre une démarche
رویکردی را در پیش گرفتن
Nous cherchions à suivre sa démarche intellectuelle.
ما به دنبال در پیش گرفتن رویکرد فکریش هستیم.
2
مدل راه رفتن
drôle de démarche
مدل راه رفتن خندهدار
Il a une drôle de démarche.
او مدل راه رفتن خندهداری دارد.
à sa démarche
از مدل راه رفتنش
De loin, je le reconnais à sa démarche.
من او را از مدل راه رفتنش تشخیص میدهم.
3
اقدام
تلاش، کوشش
faire les démarches nécessaires pour obtenir quelque chose
اقدامات لازم را برای بدست آوردن چیزی انجام دادن [اقدامات لازم را کردن]
faire des démarches
اقدام کردن
Quand on fait des démarches pour obtenir un papaier, il faut remplir des formulaires.
وقتی برای گرفتن مدرکی اقدام میکنیم، باید فرمهایی را پر کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
démarchage
démarcation
démaquiller
démaquillant
démaquillage
démarcher
démarcheur
démarque
démarquer
démarrage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان