1 . رویکرد 2 . مدل راه رفتن 3 . اقدام
[اسم]

la démarche

/demaʀʃ/
قابل شمارش مونث

1 رویکرد روند، روش

مترادف و متضاد logique
  • 1.Les démarches pour obtenir un visa prennent deux semaines.
    1. روند گرفتن ویزا دو هفته زمان می‌برد.
démarche administrative
روند اداری
  • Les démarches administratives m'ont pris beaucoup de temps.
    روند اداری از من خیلی وقت می‌گیرد.
suivre une démarche
رویکردی را در پیش گرفتن
  • Nous cherchions à suivre sa démarche intellectuelle.
    ما به دنبال در پیش گرفتن رویکرد فکریش هستیم.

2 مدل راه رفتن

drôle de démarche
مدل راه رفتن خنده‌دار
  • Il a une drôle de démarche.
    او مدل راه رفتن خنده‌داری دارد.
à sa démarche
از مدل راه رفتنش
  • De loin, je le reconnais à sa démarche.
    من او را از مدل راه رفتنش تشخیص می‌دهم.

3 اقدام تلاش، کوشش

faire les démarches nécessaires pour obtenir quelque chose
اقدامات لازم را برای بدست آوردن چیزی انجام دادن [اقدامات لازم را کردن]
faire des démarches
اقدام کردن
  • Quand on fait des démarches pour obtenir un papaier, il faut remplir des formulaires.
    وقتی برای گرفتن مدرکی اقدام می‌کنیم، باید فرم‌هایی را پر کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان