1 . مخالفت
[اسم]

la désapprobation

/dezapʀɔbasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 مخالفت عدم موافقت، عدم توافق

  • 1.Je pouvais lire la désapprobation sur le visage de ma mère.
    1. من می‌توانستم عدم موافقت را در چهره مادرم بخوانم [ببینم].
  • 2.La désapprobation de la direction annule son projet.
    2. مخالفت مدیر پروژه را لغو می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان