خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بدهی
[اسم]
la dette
/dɛt/
قابل شمارش
مونث
1
بدهی
قرض، دین
1.J'ai remboursé ma dette à la banque.
1. من بدهیام را به بانک بازگرداندم.
2.Pierre paye ses dettes dès qu'il le peut.
2. "پییر" به محض اینکه بتواند بدهیهایش را میپردازد.
تصاویر
کلمات نزدیک
destruction
destructeur
destitution
destituer
destinée
deug
deuil
deux
deux fois par an
deux tiers
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان