خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نگهبان زندان
[اسم]
le directeur de prison
/diʁɛktœʁ də pʁizɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
[مونث: directrice de prison]
1
نگهبان زندان
زندانبان
1.Un directeur de prison m'a appelée.
1. یک نگهبان زندان به من زنگ زده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
directeur de la photo
directeur de journal
directeur
directement
direct
directeur de thèse
directeur des ventes
direction
directive
directrice
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان