خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازیگوش
[صفت]
dissipé
/disipe/
قابل مقایسه
[حالت مونث: dissipée]
[جمع مونث: dissipées]
[جمع مذکر: dissipés]
1
بازیگوش
شیطون (خودمانی)
informal
مترادف و متضاد
indiscipliné
discipliné
1.Cette collégienne est dissipée.
1. این شاگرد کالج بازیگوش است.
2.Malheureusement mes élèves sont très dissipés.
2. بدبختانه شاگردان من خیلی بازیگوش هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
dissiper
dissipation
dissimuler
dissimulation
dissident
dissocier
dissolu
dissolution
dissolvant
dissonance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان