1 . مهربانی 2 . لذت
[اسم]

la douceur

/dusœʀ/
قابل شمارش مونث

1 مهربانی ملایمت

  • 1.Avec douceur, il lui a demandé pourquoi il était en colère.
    1. با ملایمت از او پرسید که چرا خشمگین شده است.
  • 2.C'était un ange de douceur.
    2. او فرشته‌ی مهربانی بود.

2 لذت دلنشینی، خوشایندی

  • 1.J'aime la douceur de vivre de la campagne normande.
    1. من لذت زندگی در مناطق روستایی نورماندی را دوست دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان