Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . به آرامی
2 . بدون سر و صدا
3 . آهسته
4 . با ملایمت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
doucement
/dusmɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
به آرامی
آرام
1.Il avançait tout doucement dans le noir.
1. او به آرامی در تاریکی پیش میرفت.
2.Je chauffe doucement la soupe pour éviter de la brûler.
2. من برای جلوگیری از جوشیدنش، سوپ را به آرامی گرم میکنم.
2
بدون سر و صدا
با صدای آرام
3
آهسته
یواش
1.Elle a parlé doucement.
1. او یواش صحبت کرد.
2.Tom et Lucie parlaient doucement.
2. "تام" و "لوسی" آهسته صحبت میکردند.
4
با ملایمت
تصاویر
کلمات نزدیک
douce
doubs
doublé
doublure
doubler
doucereux
douceur
douceâtre
douche
doucher
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان