خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنظیم کردن (متن، لیست، سند)
2 . قد علم کردن
3 . درست کردن
4 . رام کردن
[فعل]
dresser
/dʀese/
فعل گذرا
[گذشته کامل: dressé]
[حالت وصفی: dressant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تنظیم کردن (متن، لیست، سند)
نوشتن
1.J'ai dressé un rapport financier pour mon patron.
1. من یک گزارش مالی برای رئیسم نوشتم.
2.La future mariée dresse la liste des invités.
2. عروس آینده لیست مهمانان را تنظیم میکند [مینویسد].
2
قد علم کردن
ایستادن، بر پا ساختن
(se dresser)
1.Ce sont les adolescents qui se dressent contre leurs parents
1. اینها نوجوانانی هستند که در برابر والدینشان قد علم میکنند.
2.Les gardes se dressent au passage du Président.
2. نگهبانان در مسیر رئیس جمهور میایستند.
3
درست کردن
ساختن، بنا کردن
1.Dresser un plat.
1. درست کردن یک غذا.
2.La ville a dressé un monument aux victimes de la guerre.
2. شهر برای قربانیان جنگ یک بنا (یادبود) ساخته است.
4
رام کردن
اهلی کردن
1.dresser un chien
1. سگی را رام کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
dressage
drastiquement
drapeau tricolore
drapeau
drap-housse
dresseur
dressing
drh
dribbler
driver
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان