خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درهم گیر دادن
2 . به کار انداختن
[فعل]
enclencher
/ɑ̃klɑ̃ʃe/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
درهم گیر دادن
درهم انداختن، درگیر کردن
2
به کار انداختن
راه انداختن
1.Le technicien a enclenché cet appareil.
1. تکنیسین این وسیله را به کار انداخت.
تصاویر
کلمات نزدیک
enclave
enchérir
enchère
enchevêtré
enchevêtrer
enclin
enclos
enclume
encoche
encoder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان