1 . در جای امنی گذاشتن 2 . حبس کردن 3 . خود را حبس کردن
[فعل]

enfermer

/ɑ̃fɛʁmˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: enfermé] [حالت وصفی: enfermant] [فعل کمکی: avoir ]

1 در جای امنی گذاشتن

  • 1.Enfermer des biscuits dans une boîte
    1. بسکوئیت‌ها را در جعبه‌ای قرار دادن

2 حبس کردن زندانی کردن

  • 1.Enfermer un malfaiteur dans une prison
    1. خلافکاری را در زندان حبس کردن

3 خود را حبس کردن خود را زندانی کردن (s'enfermer)

  • 1.Je me suis enfermé dedans.
    1. خودم را داخل زندانی کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان