1 . تحقیق کردن
[فعل]

enquêter

/ɑ̃kete/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: enquêté] [حالت وصفی: enquêtant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تحقیق کردن بررسی کردن

  • 1.Il faut enquêter.
    1. او باید تحقیق کند.
  • 2.Le commissaire enquête pour savoir qui a commis le crime.
    2. بازپرس برای دانستن اینکه چه کسی جرم را مرتکب شده است تحقیق می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان