[صفت]

enragé

/ɑ̃ʀaʒe/
قابل مقایسه

1 هار

  • 1.Un chien enragé
    1. سگی هار

2 خشمگین عصبانی، کفری

  • 1.Je voulais combattre un ours enragé.
    1. من می‌خواستم با یک خرس خشمگین مبارزه کنم.
  • 2.Un joueur enragé.
    2. یک بازیکن خشمگین.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان