Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . ضبط کردن
2 . تحویل دادن (چمدان در فرودگاه یا راهآهن)
3 . ثبت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
enregistrer
/ɑ̃ʀ(ə)ʒistʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: enregistré]
[حالت وصفی: enregistrant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
ضبط کردن
enregistrer un son/une musique/un album...
صدایی/موزیکی/آلبومی... را ضبط کردن
Je vais enregistrer mon deuxième album, le mois prochain.
ماه بعد، دومین آلبومم را ضبط خواهم کرد.
2
تحویل دادن (چمدان در فرودگاه یا راهآهن)
enregistrer son bagage
کیف خود را تحویل دادن
1. Avant l'embarquement, il faut enregistrer les bagages.
1. قبل از سوار شدن باید چمدانها را تحویل داد.
2. J'ai enregistré mes bagages à l'aéroport.
2. من چمدانهایم را به فرودگاه تحویل دادم.
3
ثبت کردن
حفظ کردن
enregistrer quelque chose
چیزی را ثبت کردن
1. Le vendeur a enregistré ma commande.
1. فروشنده سفارشم را ثبت کرد.
2. Tu veux enregistrer tous ses mouvements.
2. قصد داری تمام حرکاتش را ثبت کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
enregistrement
enrayer
enragé
enrager
enrageant
enregistreur dvd
enregistré à l'avance
enrhumer
enrhumé
enrichir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان