[فعل]

enrichir

/ɑ̃ʀiʃiʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: enrichi] [حالت وصفی: enrichissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 غنی کردن پر بار کردن

  • 1.Cette crème a été enrichie en oméga trois.
    1. این کرم توسط (روغن) امگا 3 غنی شده است.
  • 2.L'art et la littérature enrichissent nos vies.
    2. هنر و ادبیات زندگی‌های ما را پر بار می‌کنند.

2 پولدار شدن ثروتمند شدن (s'enrichir)

  • 1.Il avait voulu s'enrichir pour donner aux pauvres.
    1. او می‌خواست ثروتمند شود تا به فقیران ببخشد.
  • 2.Il s'est enrichi grâce aux nouvelles technologies.
    2. او با تکنولوژی‌های جدید پولدار شده است.

3 غنی شدن (s'enrichir)

  • 1.La langue française s'enrichit régulièrement de nouveaux mots.
    1. زبان فرانسه به طور مرتب با کلمات جدید غنی می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان