خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارزیابی
2 . برآورد
[اسم]
l'estimation
/ɛstimasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
ارزیابی
2
برآورد
تخمین
1.Estimation précise.
1. برآورد دقیق.
2.Peux-tu faire une estimation de la rénovation de notre salle de bains ?
2. تو میتوانی برآوردی از نوسازی حمام ما انجام بدهی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
estimable
esthétique
esthéticienne
esthète
estamper
estime
estimer
estival
estivant
estomac
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان