خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هیجان
[اسم]
l'excitation
/ɛksitasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
هیجان
شور
1.L'excitation des enfants est perceptible à Noël.
1. هیجان بچهها در (عید) نوئل محسوس است.
2.L'excitation pendant le match était incroyable.
2. (میزان) هیجان در مدت مسابقه غیرقابل باور بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
excitant
excision
excessif
excepté
exceptionnellement
exciter
excité
exclamatif
exclamation
exclamer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان