خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خلسه
2 . وجد
[اسم]
l'extase
/ɛkstɑz/
قابل شمارش
مونث
1
خلسه
از خود بیخودشدگی
2
وجد
شعف
1.Ce concert, c'était l'extase.
1. این کنسرت شعف بود [پر از شعف و شادی بود].
2.Regarder qqn avec extase.
2. کسی را با وجد نگاه کردن.
تصاویر
کلمات نزدیک
exsuder
exsangue
exquis
expérimenté
expérimenter
extasier
extatique
extensible
extensif
extension
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان