1 . آسان کردن
[فعل]

faciliter

/fasilite/
فعل گذرا
[گذشته کامل: facilité] [حالت وصفی: facilitant] [فعل کمکی: avoir ]

1 آسان کردن راحت‌تر کردن

  • 1.Le soutien international a facilité la situation.
    1. حمایت بین‌المللی شرایط را راحت‌تر کرد.
  • 2.Tu ne me facilites pas cette tâche ?
    2. تو این کار را برایم آسان نمی‌کنی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان