خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قابلمه
[اسم]
le fait-tout
/fɛtu/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: fait-tout]
1
قابلمه
1.Des faitouts en aluminium.
1. قابلمههای آلومینیومی.
2.Je fais toujours mes ragoûts dans mon fait-tout.
2. من همیشه راگوهایم (نوعی خوراک) را در قابلمهام درست میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fait-maison
fait-divers
fait à la main
fait divers
fait
faites demi-tour.
fakir
falafel
falaise
fallacieux
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان