خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وهم
[اسم]
le fantasme
/fɑ̃tasm/
قابل شمارش
مذکر
1
وهم
خیال
1.Dans ses fantasmes, Alain imagine voler.
1. در خیالاتش، "آلن" پرواز کردن را تصور میکند.
2.Il prend ses fantasmes pour des réalités.
2. او وهمهایش را با واقعیت اشتباه میگیرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
fantaisiste
fantaisie
fanion
fanfaronner
fanfaron
fantasque
fantassin
fantastique
fantoche
fantôme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان