خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خیرهکننده
[صفت]
fascinant
/fasinɑ̃/
قابل مقایسه
1
خیرهکننده
مسحورکننده
1.La raie est un animal marin fascinant.
1. سفرهماهی حیوان دریایی خیرهکنندهای است.
2.Voyager dans le temps est un concept fascinant.
2. سفر کردن در زمان یک ایده مسحورکننده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
fascicule
farouchement
farouche
farniente
farineux
fascination
fasciner
fasciné
fascisant
fascisme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان