خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سریال آبکی
2 . پاورقی (روزنامه، مجله)
[اسم]
le feuilleton
/fœjtɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: feuilletons]
1
سریال آبکی
نمایش تلویزیونی کم ارزش
1.Ce n'était plus qu'un feuilleton français.
1. این چیزی بیش از یک سریال آبکی [نمایش بیخود تلویزیونی] فرانسوی نبود.
2
پاورقی (روزنامه، مجله)
1.Ce feuilleton nous informe de la météo.
1. این پاورقی ما را از آب و هوا مطلع میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
feuilleter
feuillet
feuille
feuillage
feu vert
feuilletonesque
feuilleté
feutre
feutré
feux de brouillard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان