خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بلا
[اسم]
le fléau
/fleo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: fléaux]
1
بلا
فاجعه، مصیبت
1.Le sida est le fléau de notre époque.
1. "ایدز" مصیبت عصر ماست.
2.Les inondations sont de véritables fléaux en Asie.
2. سیلها در قاره آسیا بلایایی حقیقی هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
flèche
flâneur
flâner
flux
fluvial
flécher
fléchette
fléchir
flétan
flétrir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان