خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بطری کوچک
[اسم]
le flacon
/flakɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
بطری کوچک
شیشه
1.Elle a eu plusieurs flacons de parfums.
1. او چندین شیشیه عطر داشت.
2.Le magicien avait un flacon magique.
2. شعبدهباز یک بطری کوچک جادویی داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
fiévreux
fiévreusement
fièvre de cheval
fièvre
fixé
flagada
flageller
flageoler
flageolet
flagrant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان