خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تشکیل دادن
2 . تعلیم دیدن
[فعل]
former
/fɔʀme/
فعل گذرا
[گذشته کامل: formé]
[حالت وصفی: formant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تشکیل دادن
شکل دادن
1.Ces cinq enfants forment un groupe de travail efficace.
1. این 5 بچه یک گروه کاری مفید تشکیل میدهند.
2.Des valeurs communes forment la base d'une société.
2. ارزشهای مشترک اساس یک جامعه را شکل میدهد.
2
تعلیم دیدن
آموزش دیدن
(se former)
1.Ce vieux briscard s'est formé sur le tas.
1. این کهنهسرباز در محل کار تعلیم دیده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
formellement
formel
forme
formation initiale
formation en alternance
former un couple
formidable
formol
formulaire
formulation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان