خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تازیانه زدن
2 . بهم زدن
3 . بهم کوبیدن
[فعل]
fouetter
/fwete/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
تازیانه زدن
شلاق زدن
2
بهم زدن
هم زدن، مخلوط کردن
1.Fouettez les œufs.
1. تخممرغها را بهم بزنید.
2.Je vais fouetter la crème pour le dessert.
2. من برای دسر خامه را هم میزنم.
3
بهم کوبیدن
تصاویر
کلمات نزدیک
fouet
foudroyer
foudroyant
foudre
fou à lier
foufou
fougue
fougueusement
fougueux
fougère
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان