خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گشتن
[فعل]
fourrager
/fuʀaʒe/
فعل بی قاعده
فعل ناگذر
[گذشته کامل: fourragé]
[حالت وصفی: fourrageant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
گشتن
زیر و رو کردن
1.Elle fourrage dans des papiers.
1. او در برگهها میگردد.
2.Fourrager dans un tiroir.
2. زیر و رو کردن یک کشو.
تصاویر
کلمات نزدیک
fourrage
fournée
fourniture
fournisseur
fournir
fourre-tout
fourrer
fourreur
fourrière
fourrure
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان