خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (مربوط به) پیشانی
2 . جلویی
3 . ابرکامپیوتر
4 . پیشانیبند (اسب)
[صفت]
frontal
/fʁɔ̃tˈal/
قابل مقایسه
[حالت مونث: frontale]
[جمع مونث: frontales]
[جمع مذکر: frontaux]
1
(مربوط به) پیشانی
1.Os frontal
1. استخوان پیشانی
2
جلویی
از جلو
1.Attaque frontale
1. حمله از جلو
3
ابرکامپیوتر
جلودار (کامپیوتر یا برنامهای که به کمک آن می توان با کامپیوتر یا برنامه ی دیگری ارتباط برقرار کرد)
[اسم]
le frontal
/fʁɔ̃tˈal/
قابل شمارش
مذکر
4
پیشانیبند (اسب)
بندی چرمی که روی پیشانی اسب میبندند.
تصاویر
کلمات نزدیک
front
frondeur
fronde
froncer les sourcils
froncer
frontalier
frontière
fronton
frosine
frottement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان