خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرار
[اسم]
la fuite
/fɥit/
قابل شمارش
مونث
1
فرار
1.Il n'y avait qu'une solution : la fuite.
1. تنها یک راه وجود داشت: فرار!
2.Les prisonniers ont planifié leur fuite.
2. زندانیان فرارشان را طرحریزی کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
fuir
fugueur
fugue
fugitif
fugace
fuite d'eau
fulgurant
fulminer
fumer
fumer la moquette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان