خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آشفتگی
[اسم]
le gâchis
/gɑʃi/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: gâchis]
1
آشفتگی
بینظمی، هرج و مرج
1.Il y a eu beaucoup de gâchis au démarrage de certaines start-up.
1. در آغاز (به کار) برخی از شرکتهای نوپا آشفتگیهای زیادی وجود داشت.
2.Quel gâchis !
2. چه بینظمیای!
تصاویر
کلمات نزدیک
gâchette
gâcher
gyrophare
gypsophile
gynécologue
gâteau
gâter
gâterie
gâteux
gène
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان