خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اداره کردن
[فعل]
gérer
/ʒeʀe/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: géré]
[حالت وصفی: gérant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اداره کردن
مدیریت کردن
مترادف و متضاد
diriger
1.C'est le directeur qui gère l'entreprise.
1. این مدیر است که شرکت را اداره میکند.
2.Ma sœur gère bien les situations difficiles.
2. خواهرم شرایط دشوار را به خوبی مدیریت میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
gérard
gérant
géranium
gérance
gérald
gériatrie
gérondif
gésier
gésir
gênant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان