خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سختی
2 . زحمت
3 . ناراحتی
[اسم]
la gêne
/ʒɛn/
قابل شمارش
مونث
1
سختی
دشواری
2
زحمت
مزاحمت
3
ناراحتی
معذبیت
1.Il voulait cacher sa gêne.
1. او میخواست ناراحتیاش را پنهان کند.
2.Il y eut comme une gêne dans l'assemblée à l'annonce des résultats.
2. در گردهمایی به هنگام اعلام نتایج (حس) معذبیت وجود داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
gênant
gésir
gésier
gérondif
gériatrie
gêner
gêné
gîte
h
ha
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان